امروز ششم محرم است.در محرم سال61 هجری قمری در چنین روزی،
عبیدالله بن زیاد برای عمرسعد نامه ای فرستاد ودر آن نوشته بود؛من از
نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کردم.توجه داشته باش
که هر روز و هر شب،گزارش کارهای تو را برای من می فرستند.و آب را نیز
بر یاران حسین(ع) ببند،و نگذار به آنان قطره ای آب برسد.

در این روز نیروهای زیادی برای سپاه عمر سعد از جانب کوفه آمد.در آن
زمان رسم بر این بود،که برای هر سپاهی که نیروی تازه می رسید.اعلام
می کردند،تا موجب تقویت روحیه سپاه خود وتضعیف روحیه سپاه مقابل
گردد.و در این روز طی چند نوبت برای سپاهعمرسعد،نیروی جدید آمده بود.
چند روز قبل امام حسین(ع) نامه ای برای حبیب بن مظاهر فرستاد و او را به
طور خصوصی دعوت به کربلا کرد.حبیب که در کوفه زندگی می کرد،از صحابه
رسول خدا(ص) بود،و در رکاب امام علی(ع) نیز در سه جنگ؛جمل،صفین و
نهروان جنگیده بود.و با دعوت امام،مصمم شد که به یاری سیدالشهداء(ع)
بشتابد.به بازار کوفه آمد ،دید مردم به دنبال خرید شمشیر و ابزار جنگی
هستند.برخی در آهنگری،شمشیر و نیزه خود را تیز می کنند.وگروهی تیرهای
یک شعبه و سه شعبه می خرند و آنان را به سم آغشته می کنند.و در حال
تجهیز خود برای جنگ با سپاه امام حسین(ع) هستند.در بازار کوفه
مسلم بن عوسجه را دید،او نیز از صحابه رسول خدا(ص)بود.هر دو پیرمرد با هم
قرار گذاشتندکه مخفیانه،نیمه شب از کوفه به سوی کربلا حرکت کنند.حبیب به
غلام خود گفت:که اسب ها را به بیرون از شهر برده و منتظر آنان باشد.در زمان
معین هر دو به غلام پیوستند.حبیب غلام خود را آزادکرد و گفت به هر کجا که
می خواهی برو.غلام نیز تقاضا کرد که همراه آنان به کربلا بیاید و امام را یاری نماید.
و در همین ایام غربت سپاه امام حسین(ع) وارد صحرای کربلا شدند.عمرسعد
دید که ناگاه صدای ول وله و شادی از اردوگاه امام به گوش می رسد.پس متوجه
شد که برای امام نیروی تازه رسیده است.آمدن حبیب و یارانش موجب
شادی اهل بیت امام حسین(ع)،خصوصا حضرت زینب(س) شد.
نظرات شما عزیزان: