امروز،روز هفتم محرم است.در شب هفتم،امام حسین(ع) با عمرسعد
ملاقات و گفت و گو کردند.خولی بن زیاد،چون عداوت شدیدی با امام(ع)
داشت،ماجرا را به ابن زیاد گزارش داد.او نیز نامه ای برای عمرسعد
نوشت،و او را از این ملاقات ها برحذر داشت.و دستور منع آب را صادر کرد.
ودر این روز آب را بر اهل کاروان امام حسین(ع) بستند.

امام حسین(ع) در روز عاشورا پس از آنکه با فرزندش،زین العابدین(ع) وداع کرد.
و وصایا و شفارشات لازم را به آن حضرت فرمود.رو به خیمه زنان وفرزندان آمد
با آنان نیز وداع کرد و سفارش های لازم را به خواهرش زینب(س)نمود .
و به عنوان آخرین نفر سپاه حق رو به میدان نهاد. و برای آنکه حجت بر آن نااهلان
تمام کند واینکه شاید کسی دلش به رحم آید. و با یاری کردن آن حضرت راه سعادت را
بر گزیند.و از دوزخ نجات یابد. ندا سر داد «هل من ناصر ینصرنی ؟آیا کسی هست
که مرا یاری کند ؟آیا کسی هست که ضرر دشمن را از حرم رسول خدا(ص)دور کند؟
آیا خدا پرستی هست که در باره ما از خدا بترسد؟آیا فریاد رسی هست که امید صواب
از خدا داشته باشد و به فریاد ما برسد؟ آیا معین ویاوری هست که به جهت
خدا ما را یاری کند؟»
زنان و بچه ها که صدای غربت امام را شنیدند ناله و شیون به پا کردند.
سیدالشهداء(ع) به سوی خیمه ها برگشت،وصدای فرزند شیر خوارش را شنید.
به خواهرش زینب(س) فرمود که علی اصغر را برای وداع به او بدهند.
پس آن کودک را در بغل گرفت.در حالی طفل شش ماهه در اثر گرسنگی و تشنگی
تاب گریه کردن نیز نداشت،ولب هایش مثل ماهی که از آب بیرون افتاده باز وبسته می شد.
امام(ع)یا از روی عواطف پدری با خود فکر کرد که ،اگر لشگر دشمن ،حال طفل او را ببیند،
رحمی کند و علی اصغر را سیرآب نماید.
یا باز هم در پی هدایت آن جماعت وحشی وبی دین بود.که شاید با ترحم بر طفل شیر خوار
از سقوط در آتش دوزخ و لعن ابدی امت نجات یابتد.نمی دانم به کدام دلیل بود.
ولی امام(ع)علی اصغر را سوی میدان برد وبر سر دست بلند کرد تا همه لشگر ببیند
و فرمود؛شما با من سر جنگ دارید،این طفل شیرخوار تشنه است .او که با کسی توان
جنگ ندارد،بیایید او را از من بگیرید و سیرآبش کنید.عمرسعد که می ترسید سخنان
امام در دل سیاه لشگرش اثر کند به حرمله(لعنت خدا تا ابدبراوباد) دستور تیراندازی داد.
و او سیاه دل نیز با تیر سه شعبه گلوی طفل شیرخوار را هدف قرارداد.و گوش تاگوش
گلوی علی اصغر دریده شد.و امام اشک می ریخت و خون گلوی طفل را به آسمان پاشید.
مگر آن طفل چقدر آب می خورد؟ اگر او را به حال خویش می گذاشتن نیز به علت تشنگی
شهید می شد.مگر یک طفل شیرخوار چقدر تاب تحمل دارد.شهادت علی اصغر اوج خباثت
و کینه و دشمنی لشگر ابن زیاد را نسبت به اهل البیت رسول خدا(ص) را نشان
می دهد.و روشن می سازد که آنان حتی از عواطف انسانی نیز تهی بودند.
نظرات شما عزیزان: