امروز،روز هشتم محرم است.روز فحط آب در خیمه های کاروان
امام حسین(ع)است.البته از امروز تا روز عاشورا چندین نوبت حضرت
علی اکبر(ع) و حضرت اباالفضل(ع) جهت آوردن آب از شریعه فرات به قلب
سپاه دشمن زده وموفق شده بودند که مقداری آب بیاورند.
امروز امام حسین(ع) با عمر سعد دیدار و گفتگو کرد. و او را از مقاتله با خود
برحذر داشت .و عمرسعد هر بار با بهانه ای از اجابت سخن امام در خصوص ترک
مقاتله خودداری می ورزید.و برای آخرین بار نامه ای به ابن زیاد نوشت. و در خواست
نمود که اجازه دهد امام و همراهان او به هر نفطه از سرحدات کوچ کنند.و در آنجا
همچون افراد عادی زندگی نماید.ابن زیاد ضمن رد این درخواست.شمربن ذی الجوشن
را به کربلا فرستاد.و به عمر سعد نوشت .یا از حسین(ع) بیعت بگیر یا با مقاتله
وکارزار کن .و در غیر این صورت شمر فرمانده سپاه خواهد بو د.
بزرگترین درد ورنج عالم این است که پیش چشم پدر ،جوانش که با صد امید و آرزو
بزرگ شده،و نیکو تربیت کرده،جان دهد.حال این غم آن زمان جانگداز تر است. که آن
جوان فردی باشد چون حضرت علی اکبر حسین(ع). فردی که هم از نظر شکل و قیافه
ظاهری و هم از جهت اخلاقی وهم از نظر شیوه گفتاری شبیه ترین مردم به رسول اکرم(ص)
بود.به گونه ای که اهل البیت(ع) هر گاه دلشان برای رسول خدا(ع) تنگ می شد،
به علی اکبر(ع) نگاه می کردند.و مردم مدینه برای آنان که رسول خدا(ص)را ندیده بودند.
پس توصیف سیمای زیبای آن حضرت،او را به دیدار علی اکبر می فرستادند.
حال روز عاشورا ،علی اکبر تربیت یافته امام حسین(ع) از پدر اذن میدان رفتن می خواهد.
و او اولین نفر از بنی هاشم است که به میدان می رود.امام(ع) از صبح هر کدام از افراد
که جهت میدان رفتن اجازه می خواست اندکی درنگ می کرد.و زمانی که علی اکبر اذن
میدان خواست بلافاصله گفت برو.فقط به خیمه ها سری بزن واز خواهرانت خدا حافظی
نما.علی اکبر پس از وداع با اهل حرم ،آماده حرکت به میدان بود،که امام(ع)فرمود:
علی جان حال که می خواهی بروی چند قدم مقابل پدر راه برو.
علی اکبر رو به میدان رفت و جنگ نمایانی کرد.شیر جوانی که خون حیدر در رگ اوست.
و تعلیم نظامی را علاوه بر پدر از عمویش حضرت ابوالفضل(ع) آموخته بود.چنان بر فلب سپاه
دشمن زد که همه را به یاد نحوه جنگیدن علی(ع)در خیبر افتادند.پدر برای او دعا کرد و
گفت برو که به زودی جدت رسول خدا(ص) را ملاقات خواهی کرد.پس علی اکبر از جان دست
شسته و به سپاه دشمن حمله ور شد. و امام به دنبال فرزند حرکت کرد.
نظرات شما عزیزان: